جدول جو
جدول جو

معنی حاجب گه - جستجوی لغت در جدول جو

حاجب گه
(جِ گَهْ)
جای حاجب:
نه تنها سرائی است بل هشت و هفت
در آنها بباید دو فرسنگ رفت
فلک پیش ایوان او کوته است
در آن هفت دهلیز حاجبگه است
بهرجایگاهی از آن پرده ایست
بهر پرده استاده حاجب دویست.
(یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جَ)
آب خانه. ادب خانه. مستراح. مبرز. مبال
لغت نامه دهخدا
(حِ گَهْ)
محلی که در حجاب باشد. جای پوشیده:
خواجه را در حجابگه دیدند
حاجبانه ز کار پرسیدند.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
محلی است. ارشک، آسور و بابل و پارس وماد و ارمنستان را تا کوه های گاب که (قفقاز) و تا ساحل دریای بزرگ (مغرب میانه) باطاعت درآورد و سالهای بسیار در بابل سلطنت کرد. (ایران باستان ص 2595)
لغت نامه دهخدا
(جِ بَ)
زنی که بشغل حجابت پردازد: این زن سخت نزدیک بود به سلطان مسعود، چنانکه چون حاجبه ای شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403).
یک به یک را حاجبه جستن گرفت
تا پدید آید گهر بنگر شگفت.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجابگه
تصویر حجابگه
جای پوشیده خلوت
فرهنگ لغت هوشیار